ایرج قادری کارگردان وبازیگر پیشکسوت سینمای ایران دقایقی پیش دارفانی را وداع گفت. این کارگردان مدتی بود به علت بیماری در بیمارستان بستری شده بود.
روحش شاد و یادش گرامی
بیوگرافی و مجموعه کارهای ایرج قادری در ادامه
ایرج قادری متولد ۱۳۱۴ در تهران است ، ایرج قادری دارای تحصیلات ناتمام در رشته داروسازی است . همسر ایرج قادری کبری اطمینان مقدم ( تهمینه ) از هنرپیشگان قدیم است ، ایرج قادری یک فرزند به نام تورج داشت که در سال ۱۳۵۵ در آمریکا در یک سانحه رانندگی فوت کرد ، ایرج قادری فعالیت سینمایی خود را در سال ۱۳۳۴ با بازی در فیلم «چهار راه حوادث» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان آغاز کرد. ایرج قادری سال ۱۳۴۱ شرکت سینمایی «پانوراما» را تأسیس کرد.
عکس دیگرای از مرحوم
ایرج قادری در مقام بازیگر :
- شبکه (۱۳۸۹)
- پاتو زمین نذار (۱۳۸۷)
- محاکمه (۱۳۸۵)
- آکواریوم (۱۳۸۴)
- شهرت (۱۳۷۹)
- برزخیها (۱۳۶۱)
- دادا (۱۳۶۱)
- پنجمین سوارسرنوشت (۱۳۵۹)
- برادر کشی (۱۳۵۷)
- لبه تیغ (۱۳۵۷)
- پشت و خنجر (۱۳۵۶)
- حکم تیر (۱۳۵۶)
- دو کله شق (۱۳۵۶)
- سرسپرده (۱۳۵۶)
- طغیانگر (۱۳۵۶)
- کوسه جنوب (۱۳۵۶)
- بی نشان (۱۳۵۵)
- بیدار در شهر (۱۳۵۵)
- چلچراغ (۱۳۵۵)
- سینه چاک (۱۳۵۵)
- پلنگ در شب (۱۳۵۴)
- رفیق (۱۳۵۴)
- شاهرگ (۱۳۵۴)
- عمو فوتبالی (۱۳۵۴)
- هدف (۱۳۵۴)
- هوس (۱۳۵۴)
- ترکمن (۱۳۵۳)
- دکتر و رقاصه (۱۳۵۳)
- قفس (۱۳۵۳)
- مرگ در باران (۱۳۵۳)
- موسرخه (۱۳۵۳)
- بی حجاب (۱۳۵۲)
- بیقرار (۱۳۵۲)
- بیگانه (۱۳۵۲)
- شلاق (۱۳۵۲)
- مترس (۱۳۵۲)
- ناخدا باخدا (۱۳۵۲)
- نامحرم (۱۳۵۲)
- اتل متل توتوله (۱۳۵۱)
- توبه (۱۳۵۱)
- عطش (۱۳۵۱)
- برای که قلبها میتپد (۱۳۵۰)
- جان سخت (۱۳۵۰)
- دلهای بی آرام (۱۳۵۰)
- غلام ژاندارم (۱۳۵۰)
- میعادگاه خشم (۱۳۵۰)
- نقره داغ (۱۳۵۰)
- آژیر خطر (۱۳۴۹)
- خشم عقابها (۱۳۴۹)
- کوچه مردها (۱۳۴۹)
- جدایی (۱۳۴۸)
- جیب بر خوشگله (۱۳۴۸)
- رابطه (۱۳۴۸)
- سوگند سکوت (۱۳۴۸)
- بسترهای جداگانه (۱۳۴۷)
- تک تازان صحرا (۱۳۴۷)
- دشت سرخ (۱۳۴۷)
- رودخانه وحشی (۱۳۴۷)
- شاهراه زندگی (۱۳۴۷)
- دو انسان (۱۳۴۵)
- لیلاج (۱۳۴۵)
- مأمور دو جانبه (۱۳۴۵)
- داغ ننگ (۱۳۴۴)
- فریاد دهکده (۱۳۴۴)
- بن بست (۱۳۴۳)
- نیرنگ دختران (۱۳۴۳)
- تار عنکبوت (۱۳۴۲)
- ور پریده (۱۳۴۱)
- ورپریده (۱۳۴۱)
- گلی در شوره زار (۱۳۴۰)
- ماجرای جنگل (۱۳۳۹)
- چشمه آب حیات (۱۳۳۸)
ایرج قادری در مقام کارگردان :
- شبکه (۱۳۸۹)
- پاتو زمین نذار (۱۳۸۷)
- محاکمه (۱۳۸۵)
- آکواریوم (۱۳۸۴)
- چشمان سیاه (۱۳۸۱)
- سام و نرگس (۱۳۷۹)
- شهرت (۱۳۷۹)
- طوطیا (۱۳۷۷)
- پنجه در خاک (۱۳۷۶)
- نابخشوده (۱۳۷۵)
- میخواهم زنده بمانم (۱۳۷۳)
- تاراج (۱۳۶۳)
- برزخیها (۱۳۶۱)
- دادا (۱۳۶۱)
- برادر کشی (۱۳۵۷)
- پشت و خنجر (۱۳۵۶)
- حکم تیر (۱۳۵۶)
- دو کله شق (۱۳۵۶)
- سرسپرده (۱۳۵۶)
- بت (۱۳۵۵)
- بیدار در شهر (۱۳۵۵)
- سینه چاک (۱۳۵۵)
- رفیق (۱۳۵۴)
- هدف (۱۳۵۴)
- هوس (۱۳۵۴)
- قفس (۱۳۵۳)
- بی حجاب (۱۳۵۲)
- بیقرار (۱۳۵۲)
- اتل متل توتوله (۱۳۵۱)
- عطش (۱۳۵۱)
- برای که قلبها میتپد (۱۳۵۰)
- جان سخت (۱۳۵۰)
- نقره داغ (۱۳۵۰)
- خشم عقابها (۱۳۴۹)
- سکه شانس (۱۳۴۹)
- رابطه (۱۳۴۸)
- سوگند سکوت (۱۳۴۸)
- بسترهای جداگانه (۱۳۴۷)
- شاهراه زندگی (۱۳۴۷)
- لیلاج (۱۳۴۵)
- داغ ننگ (۱۳۴۴)
ایرج قادریدر مقام نویسنده :
- آکواریوم (۱۳۸۴)
- سام و نرگس (۱۳۷۹)
- پنجه در خاک (۱۳۷۶)
- لیلاج (۱۳۴۵)
ایرج قادری در مقام تهیه کننده :
- شبکه (۱۳۸۹)
- آکواریوم (۱۳۸۴)
- پشت و خنجر (۱۳۵۶)
- موسرخه (۱۳۵۳)
- لیلاج (۱۳۴۵)
- داغ ننگ (۱۳۴۴)
- بن بست (۱۳۴۳)
- تار عنکبوت (۱۳۴۲)
- ماجرای جنگل (۱۳۳۹)
ایرج قادری در مقام تدوینگر :
- پنجه در خاک (۱۳۷۶)
………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..
مصاحبه با ایرج قادری :
ایرج قادری : هر چه می سازم میگویند فیلم فارسی است
“ایرج قادرى پس از ۵ دهه بازیگرى (به استثناى یک دهه وقفه اجبارى) و پنج دهه کارگردانى در سن ۷۰ سالگى هنوز «حضور» دارد. این حضور را نادیده نگیریم.” این مطلبی است که فیلمسازی چون فریدون جیرانی در مصاحبه با ایرج قادری در روزنامه شرق درباره او گفته است. گفتگویی که ایرج قادری در ابتدای حرفهای خود در نشست خبری فیلم آکواریوم به آن اشاره و دقایقی را به ذکر دلایل خود از مشکل تن به مصاحبه دادن بیان میکند…٭ شما اخیرا چیزهایی گفتهاید که ظاهرا برخی از بازیگران تئاتر را رنجانده است…
من قرار نیست به شخصی اهانت کنم و نمیکنم، برای هنرمندان تئاتر هم احترام قائل هستم، اما شنیدهام هنرمندان تئاتر زیاد پنبه هنرمندان سینما را میزنند، پس چرا از تئاتر به سینما میآیند، شاید به این دلیل است که سینما پژو ۲۰۶ دارد، ولی یک نفر مثل آقای پرویز پرستویی مدتی کار سینمایی نمیکند ۶ ماه در تئاتر کار میکند و قید پژو ۲۰۶ را میزند. هر کس باید جای خودش باشد. هنرمندان عزیز تئاتر هم اگر کار در سینما را کسر شان میدانند در همان جا بمانند و وارد حریم سینما نشوند.اگر هم میبینید من بدون ترس حرف میزنم، به این دلیل است که بزرگان فرمودند؛ بدترین چیز در زندگی هر کس ترس است.
٭ حالا پس از این همه سال چرا آکواریوم اینقدر شبیه فیلمهای قدیمی خود شما همچون پشت و خنجر است ، قصه همان، موقعیتها و حتی ساختار هم در جاهایی…
چرا این حرف را میزنید. در فیلم پشت و خنجر، مردی پسری دارد که پسرش عاشق یک رقاصه میشود و بعد خودش معتاد میشود و… ولی در آکواریوم نه آن رقاصه هست و نه آن جوان خودش معتاد نمیشود و به زور معتادش میکنند،
٭ این که دلیل نمیشود. آنجا آدم بزن بهادر و قهرمان فیلم پدر این پسر بود و در فیلم آکواریم دایی پسر است. یا دو زنی که در فیلم هستند و یکی از آنها نقش منفی و دیگری مثبت است و در نهایت آن زن منفی کمک میکند پسر خودش را پیداکند و…
شاید.نمیدانم… خوب اگر هم اینطور باشد که یکی مثل من با تخصص، جوانمردی و مردانگی را مجدداً نشان بدهد، بد است؟! اگر کس دیگری میساخت میگفتید تریلوژی است و از این حرفها… اصلا صدها فیلم ساخته شده که مردها، زنها را طلاق میدهند و دلایل رسیدن به طلاق و عناوین مختلف مرح میشود، مگر اشکال دارد؟
٭ بازسازی آثار قدیمی کاری مرسوم در تمام دنیاست . اما به هر حال قواعدی دارد. دلیلی قوی برای این کار میخواهد. ایرج قادری سالها قبل یک فیلم خوب به نام میخواهم زنده بمانم با قصه و پرداختی نو ساخته و حالا به آکواریوم رسیده که البته به لحاظ ساختاری نقاطی قابل اشاره و دفاع دارد اما چرا آن قصه…
شما یک فیلمنامه، یک قصه خوب بدهید تا من بسازم. البته باید تاییدش کنم. هر چه میسازم انتقاد میکنند و میگویند فیلمفارسی و…
٭ این انتقادها تاثیری هم دارد؟
انتقادهایی که پس از به اکران درآمدن فیلم و در خصوص ساخت فیلم آکواریوم از من شد، طبیعی بوده است زیرا همه آدمهای جهان مخالف و موافق دارند و من هم طبیعتاً مخالف خودم را داشتهام. آذرشیوا یکی از همکاران سابق من به من گفت: هر وقت دیدی از تو انتقاد نمیکنند، بدان که هیچ چیز نیستی.
٭ بیشترین انتقادهایی که از آکواریوم میشود، به قصه فیلم یا فیلمنامه است، آن هم به دلیل شباهتهای فاحشی که با فیلمهای گذشته دارد. کما اینکه هم ساختار و حتی فیلمنامه به نسبت خیلی از فیلمهایی که در همین سالها و ماهها در سینماها به اکران درآمده از جهاتی بسیار قابل دفاع است. و به قول دوستی اگر با نام ایرج قادری مشکل دارید بدون در نظر گرفتن تیتراژ فیلم را ببینید و وجدانی به نسبت این فیلمهای روی پرده قضاوت کنید. فیلمهایی که نمونههایش همین الان اکران هستند اما بالاخره از ایرج قادری توقع بیشتری نسبت به سازندگان این فیلمها میرود.
عجب آدم با وجدانی بوده که این حرف را زده.اتفاقا در جمعی نشسته بودیم یکی از دوستان فیلمی گذاشت ولی تیتراژ اول که نام کارگردان و عوامل در آن بود، قطع شده بود و در آن جمع متوجه نشدند که کارگردان فیلم من هستم. از بعضی از دوستان پرسیدم چه کسی این فیلم را ساخته؟ یکی میگفت مثلاً مهرجویی ، دیگری میگفت بیضایی، یکی دیگر کیمیایی را مثال میزد و … بعد صحبت شد چقدر این فیلم قشنگ بود و به قولی فیلم را نقد میکردیم. بعد از پایان فیلم گفتم کارگردان این فیلم من بودم. آیا اگر از همان اول میدانستید، تعریف کارگردان را میکردید یا خیر؟! مشکل من یک چیز است که فقط از من انتقاد میشود. شما اگر در ایرانیوز و دیگر رسانهها از من انتقادکنید، من فقط شما را نگاه میکنم، زیرا آن انرژی سن ۳۲ سالگی را ندارم که بیایم جواب شما را بدهم، ولی سزاوار نیست که انگ فیلم فارسی و انگ فیلم بد را به ایرج قادری که از گذشته تا کنون از او فیلم دیدهاند، بچسبانند. معمولاً رسم است پس از ساخت یک فیلم به آن نمره بدهند، مثلاً به خوش ساختی، موسیقی، سناریو که خیلی مهم است، تکنیک و … . فیلمنامه و فقط فیلمنامه . فقط از فیلم من انتقاد شده است و هیچ کس حسهای آن را نگفته است.
٭ فیلمنامه آکواریوم را مرحوم «فریدون گله» نوشته است؟ تأیید میکنید؟
بله نوشت اما نه این را . مرحوم یک فیلمنامه برای من نوشت، ولی در نهایت با آن موافقت نشد .
٭ در سالهای دور به نظر میآمد همکاریهای خوبی با سعید مطلبی داشتید و چرا دوباره این موفقیت پیش نیامده که او دوباره بنویسد و شما فیلم بسازید؟ به نظر میرسید با هم هماهنگ بودید.
من باید روی شما را ببوسم. درست میگویید، افرادی نمیتوانند ببینند دو تا رفیق، همدیگر را دوست دارند و با هم هستند، ولی ما با هم کار میکردیم و میکنیم و در حال حاضر هم خیلی صمیمی هستیم. البته مرحوم فریدون گله هم از دوستان صمیمی ما بود و در واقع در تیم ما بود، ولی متأسفانه ازمیان ما رفت. در روز ختم هم دیدید که چه استقبالی از او شد.
٭ متأسفانه اخیراً اینطور شده که در مراسم ختم هنرمندان خیلیها نروند. مثلاً در مراسم ختم مرحوم مصطفی اسکویی هم همینطور بود علیرغم اینکه ازخیلیها دعوت کرده بود، ولی متأسفانه هیچ کس نیامد. بگذریم . حالا چرا برای انتخاب لوکیشن کشور ترکیه را انتخاب کردید. فیلمسازان کشور ما تا یک فیلم در خارج از کشور میخواهند بسازند، ترکیه را انتخاب میکنند، چرا شما یک کشور دیگر با لوکیشین جدیدتر و کمتر دستمالی شده را انتخاب نکردید؟
ببین چون قراره با هم رفیق باشیم پس باید بی تعارف حرف بزنم . به شرط اینکه ناراحت نشی. اصلا آشنایی شما با سینما چقدر است . وقتی میگویی تدوین فیلم خوب بود بر اساس چه دلایلی میگویی و باقی حرفها ؟
٭ من… خوب زیاد فیلم میبینم. هرشب . همه چیز .اما اینکه سوال ناراحت کنندهای نبود! هر چه میخواهید بگویید. سینما جنبه را بالا میبرد!
من که حرف بدی نزدم که ! اصلا جریان چیه که یک سری فیلم میسازند در داخل کسی نمیره اونا رو ببینه بعد هم بهشون میگی چی ساختی یا میخوای بسازی میگه جشنوارهای! اما امثال من؟! اصلا پولشون از کجا میاد. یا این فیلمهایی که ساخته میشوند فیلمفارسی واقعی آنها هستند. اسم بگویم. ولش کن. چرا ،چرا ساخته میشوند؟
٭ شما بهتر از من میدانید که در سینمای ایران بعضی از فیلمها در حین تولید پول خودشان را برگرداندهاند پس نیاز به گیشه ندارند. از وام و اسپانسر و… استفاده میکنند و شاید فروش برای آنها خیلی مهم نباشد.
خوب من با توجه به اینکه آن توان را ندارم که وام بگیرم و یا ارتباطی با اینجور آدمها ندارم باید چشم به گیشهها ببندم.
٭ یا پول گرفتن از افراد علاقمند به بازیگری و نقش دادن به آنها و موارد دیگر…
قسم میخورم به روح مادرم در طول زندگی من، هیچ وقت از این مسائل نبوده است، البته پیشنهاد شده، برای مثال به من وعده باغ، ویلا و ماشین دادهاند، ولی قبول نکردم. نه اینکه بخواهم ادعا کنم آدم باشرفی هستم. این نوع کار کردن را بد میدانم.
٭ حالا همه این حرفها را زدیم اما شما سوال من را جواب ندادید . پرسیدم چرا ترکیه…
درست میگی .جواب ندادم . به نظر من تنها فیلمی که میطلبید در ترکیه فیلمبرداری شود، فقط آکواریوم بود. من این کشور را خوب میشناسم و به نظر من ترکیه یک ایستگاه است. مثلاً اگر بخواهیم به آمریکا و یا انگلیس برویم، باید از ترکیه عبور کنیم و…. از طرفی این کشور زیباترین لوکیشنها را در جهان دارد. البته فرهنگ زیاد بالایی ندارد. هر چند الان بهتر شده، ولی مناطق خوبی دارد. مثلاً کوچههایی دارد با سرازیریها و سراشیبیهای زیاد با سنگفرشهای جالب. من ۸ ماه آمریکا بودم و در آن کشور این نوع خیابانها و کوچهها را ندیدم. بعد از لوکیشین دلیل بعدی خود فیلمنامه است، زیرا در این کشور پاسپورت و ویزای قلابی و قاچاق به راحتی پیدا میشود.شما در ترکیه میتوانید سند کاخ سفید هم بدست بیاورید. آنقدر حقهبازی و کلاهبری زیاد است. دلیل دیگر راه نزدیک این کشور نسبت به کشورهای دیگر به ایران بود، زیرا ویزا نمیخواست.
٭ آیا لازم بود این همه اغراق در فیلم باشد . در قسمتی از فیلم و ابتدای سکانس ورود به ترکیه امین حیایی میایستد و تا میخواهد بگوید «آکسارا» کیفش را به شکلی از فرط اغراق خندهدار شده میزنند. به نظر میرسد نیازی داشتید که بار آموزندگی در فیلم و اینکه بهوش باشید که خارج نروید و تا برسید وسایلتان را میدزند و پر از آدم بد است و … در فیلم به شدت به چشم بیاید!
همراهان من شاهدند که وقتی ما وارد ترکیه که شدیم، با چشمان خودمان دیدیم که کیف یک خانمی را زدند و آن زن به زمین خورده و صدمه هم دید. البته این جریان دزدی و جنایت در کشوری مثل آمریکا هم زیاد وجود دارد. وقتی به آن کشور رفتم، دیدم یک دقیقه سرت را برمیگردانی، کیفت را میزنند. برادرم به من گفت چون شما کارگردان هستی، باید همه کشورها را بگردی. به همین دلیل من را برد شوروی، بعد آمدم انگلیس و پس از آن به آمریکا رفتم و در نهایت متوجه شدم ایران بهترین جا برای زندگی است.
٭ آقای قادری قرار شد با هم بدون تعارف صحبت کنیم. حتی اگر یک موضوع کاملا واقعی بخواهد تبدیل به یک اثر هنری و یک تصویر شود، باید از فیلتر ذهن و فکر کارگردان عبور کند و به یک شکل دیگری باورپذیرتر شود
بله در این مورد حق با شماست. در قسمتی از فیلمنامه هم پسر میآید در خیابان با کسی صحبت میند و موقع خرید دزدان متوجه میشوند او پول دارد و در کوچهای یک دفعه او را میگیزند و همه اینها را من آمدم در ۶ تا ۷ دقیقه به تصویر کشیدم، در صورتی که میشود آن را تا ۲ ساعت هم کش داد. خودتان ریتم خوب در فیلم را از مهمترین عوامل خوش ساختی آن دانستید . در سینما اگر زرنگ نباشی، باختی. مثلاً اگر فیلم آکواریوم شکست گیشهای داشت، آیا باز هم من را دعوت میکردید؟
٭ بله، حتماً…
نه نمیکردید. اگر الان از من دعوت شده برای کار خودتان بوده . چرا در سالهایی که من بازی نمیکردم، کسی سراغ من نمیآمد؟ مثلاً الان شما دنبال ابوالفضل پورعرب میروید؟
٭ جایی مثل خبرگزاری که نگرانی تیراژ نداره که احیانا بخواد از عکس و یا نام افراد برای فروش استفاده کنه. در ضمن چرا میگویید خبرنگاران این کار را نمیکنند. خبرگزاری ایسنا از مدتی قبل اگر دیده باشید، سوژهای را با این رو تیتر که «دلیل کم کاری شما چیست؟» دنبال کرده و تا حالا و با اکثر هنرمندانی که در این سالها خبری از آنها نبوده است، مصاحبه کرده و پای دردو دلشان نشسته است.ایرنا به شکلی دیگر ، فارس به نوعی دیگر ،ایرانیوز ، روزنامهها و … این کار کمی است؟ چرا هیچ کس کارهای مفید و خوبی را که در رسانهها و مطبوعات میشود نمیبیند و حرف نمیزند .
خوب گیرم که این کار هم شده باشد. بروید سراغ آنها که چی بشود؟ شما با مصاحبه و درد و دل به آن هنرمند کار میدهید؟
٭ البته. یا روحیه و یا کار . خیلیها چندین سال بود که از سینما و تلویزیون دور بودند، ولی بعد از این مصاحبه، دوباره دیده شدند و برای کار دعوت شدند.
من حالم خوب نیست. یک چیزهایی باید بگویم، نمیشود. به نظر من هر کس یک دورانی دارد. فکر میکنید اگر شما سراغ او نروید، چه میشود. نهایتاً مثل گذشته تنها میماند. بهتر از این است که گذشته برایش تکرار شود. شما مراسم ختم فریدون گله را ببینید چند نفر به آمدند؟ اینها همه اش دیالوگ است. البته خودم هم از این حرفها میگویم . اولین کسی که پس از مرگ فردین صحبت کرد، من بودم و گفتم او دق کرد، نمرد.
٭ البته در نهایت متوجه نشدیم که شما میگویید چرا به سراغ هنرمندان از کار افتاده ، کم کار یا بیکار میروید و یا چرا نمیروید. بگذریم به هر حال شما که دوباره به عرصه بازیگری هم برگشتیدو البته کم سر و صداتر از آن چیزی که شاید انتظار میرفت.
آن پلانی که من وارد فیلم میشود و بعدش در خیابان ،چمدان به دست همراه با دخترم میآیم، آرامترین پلان برای ورود من به استانبول بود و بیشتر از این نتوانستم به مخاطبان حال بدهم در صورتی که این کار خیلی راخت انجا میشد.
٭ البته باید بگویم آن نما و بارانی و چمدان و دختر و خیابان دقیقا شبیه نمایی از فیلم جاودانه و خاطرهانگیز حرفهیی (لئون) ساخته لوک بسون بود و زیباست.
من آن فیلم را ندیدم. یعنی یادم نیست . همه میگویند ایرج قادری در این فیلم ما را به یاد دهه پنجاه میاندازد. عزیزم ، مهربون ، این آدمها شناسنامه دارند. من در فیلم پزشک زیبایی نبودم که دفتر کارم خیابان میرداماد باشد. من هم کارگری کردهام و نمیتوانم مثل آلن دلون روزی چند پیراهن عوض کنم. حتی آن بارانی سربازی را از میدان گمرک خریدم. من در این فیلم شناسنامه آدمی را نشان میدهم که با دخترش زندگی میکند و با توجه به اینکه سواد کافی ندارد، ولی آدم ضعیفی نیست و با شرف زندگی میکند، ولی وقتی احساس خطر میکند، باید عکسالعمل نشان دهد.